پنج اینچ برف جدید برای ماه مارس ....

هوای سرد زمستانی به من الهام می کند. بله ، من خیلی الهام گرفته ام که تمام زمستان را روی نیمکت دراز کشیدم و zzzzzzzzz کردم. اما در جایی از مسیر ، یادم آمد که تابستان گذشته به خودم قول دادم که زمستان امسال (وقتی نمی توانستم باغبانی کنم ...) کمد های اتاق را تمیز کنم و پوشش این صندلی را تمام کنم. SOOOO ، به جای باز کردن درهای کمد در این مکان ، من تصمیم گرفتم که روی این صندلی مشغول شوم. من چند سالی است که دستمال های ترخیص و حیاط را خریداری می کنم و زمستان سال گذشته قطعه قطعه شدن را شروع کردم. من واقعاً عاشق بازیابی مبلمان هستم. این یک معما است که شما آن را جدا می کنید و دوباره جمع می کنید. دبرا و بابا جلد قبلی را برای من ساخته بودند و من آن را در اتاق خواب آبی و زردم دوست داشتم ، اما ما حرکت کردیم و پیر شد. اما وقتی داشتم آن را جدا می کردم ، نمی توانستم یادآوری کنم که چگونه شب نشسته ام و آخرین فرزندم را شیر می دهم. خاطرات خوب. اما روی پازل. من واقعاً امیدوار بودم که آنرا پاره کنم و داخل آن یک قطعه طلا یا اسکناس 100 دلاری پیدا کنم ... اما نه ... فقط پرز و خاک. در اینجا نمونه هایی از کمردرد من وجود دارد ...... و آن ضایعات زرد و آبی روی زمین را ببینید ... این پارچه قبل است. من واقعاً وقت خوبی داشتم که پارچه های این صندلی را جدا کردم. و من این واقعیت را دوست دارم که انجام شده است. حالا روی کمد ها. خداحافظ

این پست در پوشه‌ی رو تختی ذخیره شده است