خانه سوئنگلیش

عاشق یاس بنفش ... ... و آبی بنفش ... و بنفش ... و هر چیزی در این بین! امروز برای لحظه ای کوتاه ، اما آه بسیار شیرین ، خورشید روح این ملت لرزیده را لمس کرد. شاید این یک تعمیم باشد که بیش از حد گرفته شده است. تمام چیزی که من واقعاً می توانم مطمئن باشم این است که در باد یخی می لرزیدم و روح آرزوی نور من با آغوش باز از پرتوهای آن استقبال می کند. بنابراین من کار واضحی را انجام دادم ... ... زبانم را به سمت وزش قطبی چسباندم و به جستجوی گلهای بهاری به مرکز باغ رفتم ... قصد دارد بعداً در گلدانهای استقبال یا سبدهای بیرون درب ورودی ما کاشته شود ، از گلبرگهای زیبا دعوت شد تا لانه های پلی استایرن خود را ترک کرده و برای لحظه ای به بازی بیایند. مقداری دستمال کاغذی می خواست به بازی بپیوندد ، و قبل از اینکه من آن را بفهمم ... ... انواع وسایل مربوط به فنر به این سرگرمی پیوسته بودند! اگر باد هنوز یخ زده بود؟ خوب ، من نمی دانستم ... تا آنجا که به حواس رنگی و سوخت گل من مربوط می شد ، دنیا کمی گرمتر شده بود ... هر کجا که باشید و به هر آب و هوا ، من برای شما گرم و گرم آخر هفته رنگارنگ!

این پست در پوشه‌ی فضای داخلی اتاق آفتابگیر دنج و گرم و نرم ذخیره شده است