ایوان ها ....

در مورد ایوان ها چه خبر است؟ ... تنها نگاه من قلب من را به آواز می خواند ... ... به نظر می رسد آنها با آغوش باز از شما استقبال می کنند ، همیشه در صورت نیاز به آنها در آنجا حضور دارند ... آنها یک مکان امن برای عناصر ، و همیشه برای یک شرکت غیر رسمی آماده شده است. در ایوانهایم ، نوزادان را تکان داده ام و آوازهای احمقانه ای خوانده ام ... ذرت خرد شده و نخود فرنگی پوسته شده ... ... در راکر من نشسته ام و بعد از یک روز کار طولانی به شوخی های جوانی شوهرم خندیدم و وقتی خبر را فهمیدم آنجا گریه کردم از سرطان خواهرم ... این جایی است که من می توانم بخیه بزنم ، باران را قبل از طوفان بخوانم یا بو کنم. این جایی است که من می خواهم در یک شب گرم تابستان خنک شوم و از جایی که می توانم یک میلیارد ستاره حساب کنم ... ایوان جایی است که جوجه های من در آن سکونت می کنند ... ساقه های تلخ و شیرین من به طور غیرقابل کنترل رشد می کنند و کاردینال ها ، جنی من را ملاقات می کنند آچار و مرغ مگس خوار ... ایوان من جایی است که دوستان و خانواده در آن فرود می آیند و همیشه زندگی خود را با من به اشتراک می گذارند. من خوش شانس هستم که دو ایوان دارم ، یکی در خانه و دیگری در مغازه ، بنابراین من همیشه روزانه به یکی یا دیگری نگاه می کنم .. هر دو فروتن ، خنده دار ، فرسوده و دمدمی مزاج هستند ... فقط برای من عالی هستند. خوشا به حال دوستان من ... ~ لری

این پست در پوشه‌ی فضاهای ایوان های خانه مزرعه ای ذخیره شده است