خانه کشور به سبک کشور

کودک من 3 ساله شده است ...... من فقط نمی توانم باور کنم که سه سال گذشته برای ما چقدر سریع پیش رفته است. بعضی مواقع آرزو می کنم کاش می توانستم عقب بزنم! او 3 سال پیش یک نعمت شیرین برای خانواده ما بود ، او اکنون یک بادام زمینی است ، اما نگذارید او شما را فریب دهد ، او زندگی را تقریباً 10 پوند شروع کرد! ما چند اونس جمع می کنیم ، از آنجا که او خیلی نزدیک بود ... ~~~ من بسیار سپاسگزارم که او سالم است و به یک پسر کوچک تبدیل می شود. این کودک به من می گوید او 10 بار در روز عاشق من است ، با قطره کلاه دستهایش را به دور من می پیچد و اگر از او بخواهی ، به شما خواهد گفت که او بچه مامان است. من می دانم که این همیشه درست خواهد بود اما همچنین می دانم که ابراز محبت او احتمالاً تا زمانی که امیدوارم دوام نخواهد آورد ، بنابراین می خواهم همه ذرات او را به این شکل به یاد بیاورم. زیرا می دانم که روزی اشتیاق به عقب حتی بیشتر خواهد شد .... او کیک کامیون هیولا را خواست. این بهترین کاری بود که می توانستم در یک ساعت اعلامیه انجام دهم! فکر کردم که می خواهیم کامیون های هیولا را روی کیک قرار دهیم. نه ، او می خواست این یک کامیون هیولا باشد. بنابراین ، با چاقو در دست ، بیرون رفتم. کیک به هر طرف پرواز کن! این چیزی است که من به آن رسیده ام ..... بیشتر شبیه یک وانت قدیمی است ، اما او به عنوان مشت خوشحال شد و این تنها چیزی است که واقعاً مهم است. او یکی از لاستیک ها را خورد و با قرار دادن اولین لقمه در دهان خود ، فریاد زد که اکنون لاستیک پهن کرده است! هان خیلی خوب برای یک کودک 3 ساله ، لبهایش ساعتها سیاه بود! ما برای شب تولد خانواده یک خانه داشتیم ، او همه در جیمی های تولد جدید دنج بود ، قبل از اینکه شب تمام شود کیک آنها را پوشانده بود .... پسرها! اتومبیل های جدیدش را با پدر و عموهایش دور آشپزخانه می چرخاند ... همه آنها مثل پسرهای کوچک هستند که همه با هم هستند و با همه آن اسباب بازی ها بازی می کنند ، او برای زمان داستان به رختخواب من صعود کرد ، زیرا در حال حاضر اتاق او دستخوش تغییراتی در پسر بزرگ شده است. خیلی زود با کامیون جدیدش از پاپ پاپ و گرامر خوابش برد! مجبور شدم چند عکس بگیرم تا آنها را نشان دهم! وقتی او را به اتاق خودش منتقل کردم ، آن نوزاد برای چند ثانیه از خواب بیدار شد ، آن کامیون را در چنگال او گرفت و آن را تا نیمه خواب به اتاق خوابش رساند! او روز بعد را برای تولد واقعی خود و هدیه ای از ما بیدار کرد ..... او مدتی است که این را می خواست و وقتی آن را باز کرد بسیار هیجان زده بود ، مدام می گفت متشکرم و چقدر دوستش دارد. شما باید فیشر پرایس را دوست داشته باشید ..... او هنوز هم بازی با آن را متوقف نکرده است. و اینجا ما ساعتها بعد هنوز بازی می کنیم ....... هر چیزی که بتواند کودک 3 ساله را به این مدت اشغال کند خوب است! تولدت مبارک پسر نازنینم ، خیلی دوستت دارم!

این پست در پوشه‌ی کمد گوشه ای خانه کشاورزی ذخیره شده است