سفر به مادرانگی عمدی

قبل از اینکه دختران در کلیسای ما به زنان جوان بروند (وقتی آنها دوازده ساله می شوند) ، آنها باید هر ماه یک بار چند بار برای "روزهای فعالیت" دور هم جمع شوند. آنها با استفاده از برنامه "ایمان به خدا" (اینجا) بر روی انواع ایده های مختلف کار می کنند تا روح و قلب و ... و استعدادهای خود را تقویت کنند. بنابراین وقتی بخش ما چند ماه پیش از هم جدا شد ، آنها پرسیدند آیا من با بچه های 10-11 ساله کار می کنم که کلاسهای ابتدایی آنها را یکشنبه ها تدریس کنم ... و همچنین به گروه فعالیت های روزانه آنها آموزش می دهم. من از این موضوع بسیار هیجان زده شدم ، زیرا قبلاً همین تماس را داشته ام و می دانم که چقدر عالی است. من فقط کمی مجبور شدم که این کار را انجام دهم زیرا بعد از چند ماه از من خواسته شد که در شرط خدمت کنم (می دانم ، ما کلمات عجیب و غریب برای توصیف چیزها داریم ، اما یک گروه یک گروه "بخش" یا جماعت است). به هر حال ، من فراخوان سهام را نیز دوست داشتم ، اما مطمئناً آن دختران Activity Day را دوست داشتم و از دستشان دادم! حالا دوباره مجبور شدم این کار را انجام دهم ... با این گروه از دختران عالی: که شامل ، همانطور که ممکن است متوجه شده باشید ، آن زیبا را با عینک قرمز در وسط می کند :) علی رغم کمی نگرانی از اینکه رفتارها را قطع می کنم او مجبور شد در روزهای فعالیت حضور داشته باشد (و حق با او بود ، اما فکر می کنم زنده بماند) ، و همچنین دلم برای رهبران قدیمی اش تنگ خواهد شد ، لوسی خیلی سریع با این ایده گرم شد. او ایده هایی برای کل فعالیت اول نوشته شده در پشت برنامه یک کلیسا تا پایان آن جلسه کلیسا داشت :). بانویی که من با او تعلیم می دهم و تصمیم گرفتم که او "دستیار" ویژه ما باشد. برای یکی از اولین فعالیتهایمان ، دختران را کمی قبل از روز مادر به معبد بردیم تا از آنها برای مادرانشان عکس بگیریم ... و البته مجبور شدیم چند عکس گروهی نیز بگیریم. شلی را می بینید؟ او در این کار شریک زندگی من است و من او را می پرستم. من خیلی خوش شانس هستم که با او کار می کنم و از او یاد می گیرم! دختران به سختی مشغول نوشتن یادداشت های ویژه برای مامان خود بودند (حداقل با سه چیز خاصی که در مورد آنها دوست دارند) ، و برای عکس های خود قاب عکس تزئین کردند: همه آنها بسیار زیبا بودند. ما همچنین یک شب آبگرم انجام دادیم تا یاد بگیریم چگونه از بدن خود به خوبی مراقبت کنیم. ما در حالی که ناخن می کشیدیم و چیزهایی را برای جلوه دادن این چهره های کوچک ناز می ساختیم ، حفظ می کردیم: اما من به شما می گویم ، آن دختران برای درخشش چهره خود به هیچ کمکی نیاز ندارند. آنها چراغ های داخل و خارج هستند و من این سن را دوست دارم زیرا آنها از درخشش نمی ترسند. من از برنامه هایی که کلیسای ما برای کمک به رشد جوانان ارائه می دهد بسیار سپاسگزارم. من در زندگی خود بسیار از آنها بهره مند شده ام ، و بسیار سپاسگزارم که بچه های من از آنها بسیار بهره مند می شوند (و بسیار خوشحالم که در این راه به رشد معنوی / عاطفی / اجتماعی لوسی کمک می کنم). ... که به من یادآوری می کند که این آخر هفته (یکشنبه) یک عزیز زیبا و جذاب برای جوانان در سراسر جهان وجود دارد که با پیامبر ما و همسرش برگزار می شود. اگر می خواهید تنظیم کنید! اطلاعات بیشتر اینجا همچنین ، صحبت از جوانی ، این مسخره است که آن روز برای جوانان فداکار نیز روزی است که اولین "جوانی" من بیست و یک ساله خواهد شد. بیست و یک! من نمی توانم آنرا باور کنم. آخر هفته مبارک!

این پست در پوشه‌ی سیستم بایگانی مدارس ذخیره شده است