#wattpad #fanfiction دو پادشاه از پادشاهی Xeiddrana به دنبال جفت امگان خود می گردند. هر دو پادشاه عمیقاً یکدیگر را دوست دارند و میخواهند در آنجا همزاد روح دوم را پیدا کنند. این جفت یک روز برای پیاده روی بیرون هستند و فقط به اطراف بازار نگاه می کنند که صدای جیغی می شنوند. آنها می پیچند تا مردی را پیدا کنند که امگا را شکست می دهد. چه اتفاقی خواهد افتاد...