پنجره

من برگشتم چند روز گذشته اینجا کمی دیوانه شده است. قرار بود ما با یک طوفان شدید برخورد کنیم ، اما به نوعی ما را رد کرد! باید اعتراف کنم ، وقتی طوفان های بزرگی پیش بینی می شود و سپس آنها در نهایت هیچ هستند ، همیشه کمی ناامید می شوم. خوب ، بادها هیچ نبودند ، آنها فقط آن چیزی نبودند که قرار بود باشد. کمی ضد آب و هوا بود. آنها حتی دیروز مدرسه را لغو کردند و پس از آن بسیار زیبا شد و آفتاب یکنواخت ظاهر شد! در چند روز گذشته من فرصت های خوبی برای انجام کار بافندگی داشته ام و یک ژاکت مخصوص کودک را برای دوست خود به پایان رساندم. تنها کاری که اکنون باید انجام دهم افزودن چند دکمه قهوه ای کوچک است! وقتی دوخته شدم ، عکسی را اینجا می گذارم تا ببینید! بنابراین روز دیگر که به فروشگاه عتیقه فروشی رفتم و جعبه خود را پیدا کردم ، یک پنجره قدیمی را نیز پیدا کردم. صاحب آن را به قیمت سه دلار به من داد! همراه با جعبه های پرنعمت ، من همچنین مراقب یک پنجره قدیمی بوده ام ، بنابراین وقتی این پنجره را پیدا کردم بسیار خوشحال شدم! و به ازای سه دلار! هنگامی که من آن را خریداری کردم ، در واقع از یک طرف به رنگ بنفش تیره و از طرف دیگر به رنگ زرد روشن نقاشی شده بود. دقیقاً همان ظاهری که می خواستم نیست. بنابراین ، رنگم را بیرون آوردم و چند رنگ را با هم مخلوط کردم تا اینکه به یک خاکستری-آبی روشن دست یافتم! من یک طرف آن را به این رنگ و دیگری یک رنگ سبز را رنگ کردم. همان سبز تخته سیاه من ، که "Saguero" ساخته مارتا استوارت است. به این ترتیب ، اگر بخواهم کمی آن را تغییر دهم ، می توانم به راحتی آن را دور بزنم تا قسمت سبز را نشان دهم! هنگامی که پنجره من تمام رنگ آمیزی شد و من با بنفش و زرد خداحافظی کردم ، یک مکان زیبا برای آن بالای کاناپه پیدا کردم. من دوست دارم تاج گل را از پنجره آویزان کنم. قبل از اینکه فقط روی قفسه بنشیند ... و حالا با خوشحالی از پنجره من معلق است! در خبرهای دیگر ، من پارچه جدیدم را از طریق پست دریافت کردم و قبلاً هم کار دوختن بالشتک های جدید را انجام داده ام! من فقط آن را دوست دارم و نمی توانم صبر کنم تا به شما نشان دهم! من این را به چهارشنبه های زندگی خوب در یک کلبه ساحلی پیوند می دهم!