قفسه های گوشه ای! - Deuce Cities Henhouse

دوازده سال پیش در یک شب سرد در نوامبر من در تختخواب دوقلوی خود در اتاق خواب کوچک دانشگاهم خواب آرام می خوابیدم (ممکن است جف نیز آنجا بوده باشد ، اما به مردم نگو). من بعد از دیدن یک قسمت از فضاهای معاملات ، اتاقم را تزئین کرده بودم که در آن داگ اتاقی را سایه ای از آبی که تقریباً خاکستری بود و یخ های شیشه ای را به بالای تخت چهار پوستری آویزان کرده بود ، نقاشی کرده بود. یادداشت فرعی - سعی کردم تصویری از آن را در گوگل نشان دهم تا به شما دوستان نشان دهم ، اما Trading Spaces عملاً در تلویزیون پخش می شد قبل از اینکه اینترنت حتی بداند چگونه در توالت مدفوع می کند. آن را دریافت کنید؟ اینترنت تقریباً از یک کودک مسن تر بود. به هر حال مردم در آن زمان عکس روی اینترنت قرار ندادند زیرا بیش از حد KB و هر چیز دیگری را اشغال کرد. Space Trading مرا الهام کرد تا اولین قدمهای تزئینی کودک را بردارم. من اساساً اتاقم را آبی رنگ کردم ، یک میز پرنعمت به عنوان یک میز کار داشتم و برخی از قفسه های کتاب را به دیوارم آویزان کردم ، زیرا جایی برای قرار دادن کتاب در جای دیگر نداشتم - قطعاً هیچ یخبندان وجود نداشت. بازگشت به زمانی که خواب بودم. بنابراین ، من در رختخوابم می خوابیدم ... و بعد اینطور نبودم ، زیرا همه کتابها و همه تخته ها و همه براکت هایی که من به طرز ماهرانه ای روی دیوارم آویزان کرده بودم (بدون لنگر ، هکتار) از بالا پایین می افتاد از من (و جف) در نیمه شب. چه کسی می دانست که من قرار است از لنگر استفاده کنم؟ منظورم این است که چه کسی می دانست؟ من مثل 19 ساله بودم. 19 ساله ها این مسائل را نمی دانند. با این حال ، دوازده سال بعد و فکر می کنم سرانجام آن را فهمیدم. Booyahchaweagle! این مورد در صورتی است که فقط چند ماه پیش به یاد نمی آوردید که به یاد می آورید. این عکس نشان می دهد که چقدر شکل گیری تصویر بد بوده و اکنون با نوار 1 ′′ خوب بهتر به نظر می رسد. اطلاعات بیشتر در اینجا کسی ، لطفا به من بگویید - چرا احساس می شود که سر من منفجر می شود؟ توپ مقدس! الان همه چیز خیلی دیوانه وار است. به عنوان مثال ، من یک هفته است که مشغول نوشتن این پست وبلاگ هستم و این قفسه ها برای نزدیک به سه ساخته شده است. من بسیار خوشحال شدم که قفسه کتاب جدیدی را که در گوشه اتاق خواب ساخته و نصب کرده ام با شما به اشتراک بگذارم ، مثل اینکه فقط با غرور می ترکیدم و می خواستم نشان دهم [...]

این پست در پوشه‌ی قفسه های کتاب کنجی ذخیره شده است