هویج
هرکسی یک قطعه از پای گردشگری شکسپیر را می خواهد ، و بدست آوردن قطعه ای با این همه عدم اطمینان در مورد زندگی او آسان است. آندره یک شوخی در حال اجرا در مورد سبک روزنامه نگاری زرد گردشگری در این سایت ها آغاز کرد. بدبینی او از یک مستند که در آن دوربین در گوشه ای بزرگ نمایی می کرد ، بیشتر شد و راوی گفت: "اینجا بود که شکسپیر غزل 114 را نوشت." این مسخره به نظر می رسد ، اما مردم آن را می خرند - به معنای واقعی کلمه. ترس ما در کلبه آن هاتاوی تأیید شد. راهنمای تور مشتاق ما - من فکر می کنم این زن یک بازیگر امتحان شده یا شکست خورده است - اعتراف کرد که وقتی خانواده از نظر اقتصادی با مشکل روبرو بودند ، آنها کلبه را با نام تجاری "کلبه آن هاتاوی" تغییر دادند و برای دیدن خانه ای که همسر شکسپیر بزرگ کرده بود هزینه ای را پرداخت کردند آنها وارد شدند. آنها ادعا کردند که "در همین نیمکت خواستگاری بود که ویل شکسپیر جوان آن میانسال را فریب داد." راهنمای تور به ما اجازه می دهد تا در یک راز وارد شویم: نیمکت خواستگاری یک قرن پس از شکسپیر ساخته شد. بنابراین ما با ایجاد ویکت هایی در مورد زندگی باردها راهنمای تور شدیم: "اینجا بود که ..." اعتراف: راهنما به ما گفت که کف آشپزخانه طبقه اصلی قرن 15 است ، بنابراین ممکن است شکسپیر روی آن ایستاده باشد. خوب من چکار کردم؟ با حیله گری پایم را از کفش بیرون آوردم و اجازه دادم پوستم سنگ را لمس کند ... به هر حال. من زودتر قارچ های پا را انقباض می دهم تا ذرات سلول های مرده مهارت شکسپیر ، اما نکته قدرتمندی در مورد این ژست وجود دارد. سایت های مورد علاقه من در شکسپیر کلبه آن هاتاوی - علی رغم دروغ گفتن روی نیمکت - و مزرعه مری آردن است. هر دوی این سایت ها دارای باغ های زیبا و نمای زیبایی از قرن شانزدهم هستند. بعد از گشت و گذار در باغ آن هاتاوی ، من در چمنهای بلند نشستم و از کابین بید مجاور به ضبط های غزل گوش می دادم. بله ، من نمی خواهم دوباره جمله ای مانند آن بنویسم. مزرعه مری آردن واقعاً ارتباط چندانی با شکسپیر ندارد ، اما شما چیزهای زیادی درباره این دوره می آموزید. به عنوان مثال ، تمام تختخوابها در این دوره زمانی کوتاه هستند زیرا آنها بر این باور بودند که اگر صاف به پشت خود باشید ، مرگ می تواند شما را تحویل دهد. بیشتر مردم تمایل خوابیده اند. اینجا فکر می کردم همه در قرن شانزدهم هابیت هستند - احمقانه احمقم. و مردم را می بینید که لباس های خنده دار و حیوانات مزرعه ای پوشیده اند. شما هرگز از هیجان باغ وحش حیوانات اهلی عبور نمی کنید. آنها حتی یک شاهین انداز نیز دارند. ظاهراً پرندگان خاصی در قرن شانزدهم برای طبقات مختلف اختصاص داشته اند. این به شما می فهماند که اهمیت تمایز طبقاتی در اینجا چقدر مهم است. ما همچنین از کلیسای مقدس ترینیتی ، محل استراحت بدن شکسپیر بازدید کردیم. در اینجا برخی از افراد از شکسپیر در مزار وی احترام می گذارند. من آشفتگی درونی را تجربه می کنم زیرا در اینجا می توانم بسیاری از سخنان مقدس را بگویم ، اما می دانم که نباید این کار را می کردم. گه .... باید مقاومت کند پس چرا ما به استراتفورد-آن-آون آمده ایم؟ این یک شهر شایان ستایش است و معنای زیادی برای دوستداران شکسپیر دارد. برای من بزرگترین قرعه کشی شرکت Royal Shakespeare است. مقبره ها و مکانهایی که شکسپیر غزلهای معروف خود را قلم می زند بسیار خارق العاده است ، اما این RSC است که مرا دست انداز می کند. من در پست دیگری در مورد این تولیدات RSC صحبت خواهم کرد ... آه ... آه ریچارد سوم!
این پست در پوشهی سالن ورودی کلبه ذخیره شده است