تور خانگی جذاب به سبک خانه فارم فرانسوی

یک تخت قدیمی سنگفرش دانمارکی که توسط مبلمان آنتیک کشور دانمارک در بوستون وارد شده است. حدود پانزده سال پس از اینکه از شهری در غرب کپنهاگ به ایالات متحده آمریکا منتقل شد ، به فروشگاه نجات ارتش نجات راه یافت. این که من می دانم این واقعیت است ، بخشی جالب از هر ماجراجویی باستانی است. اما بیایید شروع کنیم با گفتن اینکه من به دنبال کاناپه قدیمی جدیدی نبودم ... فقط اتفاق افتاد که دنبال من بود. من اغلب فکر می کنم که در اینجا چیزهای قدیمی مانند مبلمان و لوازم تزئینی شکل می گیرد. پس از بارگیری جیپ خود با وسایل و وسایلی که می توانم آنها را به فروشگاه ثروتمندی اهدا کنم ، یک راهپیمایی اجباری از راهرو وسایل منزل گذراندم و این مبل روستایی چوبی رنگ آمیزی شده سفید در آنجا نشسته بود و در میان انبوهی از بازیگران دهه 1970 قرار داشت. توقف کردم. بازوی مبل را مسواک زدم و به پشت نگاه کردم. سپس پاها ... و سپس یک عکس را برداشتم و به خانه رفتم. بدون آن. فکر نمی کردم مراکز طرفدار مبل راحتی کمتری باشند ، حتی اگر عتیقه باشد و شاید از کشورش ، سوئد و حتی اگر واقعاً زیبا باشد. بنابراین من عکس را با یک نفر بهتر به اشتراک گذاشتم ، که به من پیام داد: "برو بگیر!". و همینطور کردم. در راه آنجا نگران شدم که شاید آن را از دست داده است ، برای همیشه برای خانه خود با یک فرد اشتباه است. اوه من با ارتش نجات تماس گرفتم تا بپرسم آیا یک مبل سفید قدیمی با نوارهای آبی و سفید هنوز آنجا نشسته است؟ بله همین بود که به من گفتند آیا می توانم جلوی آن را بگیرم؟ نه ، نمی توانستم ، به من گفتند. اوه اعصاب به وجود آمد ، اما من با خودم گفتم ، هیچ کس دیگری نمی تواند زیبایی این قطعه کشور قدیمی را مانند من ببیند. وقتی به آنجا رسیدم ، او منتظر من بود. برای من! نگاه خوبی بهش انداختم او مطمئناً یک دختر پیر بود. من وانت هاب را وام گرفته بودم و هنگام خرید آن ، مدیر به من گفت که هیچ کس اجازه ندارد به من کمک کند تا آن را بارگیری کنم ، زیرا آنها نگران مسئولیت بودند. چی؟؟ من یک مغازه کوچک مبلمان داشتم و تمام مدت اسباب و اثاثیه را در اتومبیل های مردم بار می کردم. مدیر پرسید که آیا می خواهم برای بارگیری آن با مددکاران برگردم؟ نه ، من در پارکینگ منتظر می مانم تا اینکه خریداران دیگری را می توانم ببینم که می توانند به من کمک کنند تا آن را در کامیون خود بگذارم. خوب ، مدیر گفت ، همه مشاغل مانند ... و این زمانی است که او با دو نفر تماس گرفت تا آن را به پارکینگ بیاورند و در کنار کامیون من قرار دهند. نه برای بارگذاری آن. و این زمانی است که فهمیدم چقدر چیز سنگینی لعنتی است. OMG یک تن وزن داشت! آن هم وقتی که من متوجه شدم یک برچسب وارونه در پشت قاب چوبی نشان می دهد که از کجا آمده است: مبلمان عتیقه کشور دانمارکی ، در بوستون. بچه ها آن را به بیرون آوردند و بدون هیچ ادعای بیشتری آن را در بستر کامیون بالا بردند. جوانمردی و عقل سلیم مرده نبود! در توپی های وانت نشسته بود و یکی از پسرانم به خانه رسید تا آن را به داخل منتقل کند. البته من مجبور شدم مبلمان را تا حدودی مرتب کنم و نمی توانم از ظاهر اتاق خوشحال باشم. به نظر می رسید میز چای رنگی قدیمی من همراه خوبی برای آن است. من با پسر آنتیک دانمارکی تماس گرفتم و او مبل قدیمی کشور را به یاد آورد. من تعجب کردم سوئدی باشد ، اما او گفت که به وضوح یادآوری کرد که آن را در غرب کپنهاگ گرفته است. این تختخواب سنگی بود که در حدود سال 1860 ساخته شده و با رنگ سفید رنگ ساخته شده است. این تختخواب های چوبی برای خانه های روستایی ساخته شده اند. این یک مبلمان جذاب اروپایی است اما می تواند از کمی بالشتک بهتر در صندلی نیمکت استفاده کند ، که من به زودی انجام می دهم. و یک روز ممکن است تغییر کند وقتی که در آینده به خانه کشور ما منتقل شود !! مطمئناً یک کلبه کوچک در دریاچه اجرا شده است و من می توانم قطعه ای از این دست را در یک اتاق صبحانه یا ایوان صفحه ای مشرف به دریاچه تصور کنم. یک چیز دیگر ... امروز اولین تولد نوه من ریو است. به همین مناسبت اولین درس شنای خود را با مادر و بابا گذراند. من یک گلوله بزرگ دستمال صورتی را در ظرف پانچ نقره ای قرار دادم. یک روز می توانم ریو کوچک را ببینم که در خانه دریاچه در قلاب سنگ خوابیده است. این باعث تعجب من می شود که در طول 150 سال گذشته چند دختر و پسر کوچک دانمارکی دیگر در این تخت روان جذاب و دنج خوابیده اند. این همان چیزی است که من در مورد اشیا عتیقه دوست دارم ... داستانی که آنها حمل می کنند و رازهایی که می توانند بگویند ، اگر می دانید چگونه جستجو کنید و آنها را پیدا کنید.