لوازم آرایش صندلی کودک و باغ گاردن

سلام به پریم ها ... فقط فکر کردم که می توانم روی باغچه ها پاپ بزنم و عکس هایی را برای آنها ارسال کنم ، زیرا ما آنها را برای فصل آماده کرده ایم و همچنین برای مهمانی فارغ التحصیلی کریستوفر. فارغ التحصیلی او شنبه آینده است و شنبه بعدی مهمانی اوست. من و سرگرم کننده ام بی وقفه مشغول کار بودیم تا اینکه سرگرمی من کمی تصادف کرد و در محل کار یک ورق لیوان از طریق پای او فرو برد. بله! او عصر یک روز با من تماس گرفت و در مورد اینکه آیا می خواهی بیایم و او را به اورژانس منتقل می کنم به من زنگ زد زیرا وقتی امدادگران در محل کار بودند از آمبولانس امتناع کرد. ظاهراً او از یک کار بازسازی سطل زباله را از پشت کامیون خود خارج می کرد و به سطل زباله می انداخت. او پا را از دست داد و پای خود را از طریق یک درب طوفان قدیمی قرار داد و شیشه ها به سمت راست در قسمت پایین پای او قرار گرفتند. نیازی به گفتن نیست که او بخیه ، عصا داشته و در حال حاضر در حال انجام فیزیوتراپی است و نتوانسته با من در حیاط کار کند. من پذیرفته ام که این کار همانطور که قرار است انجام شود انجام شده است. من خیلی ممنونم که از این بدتر نبود ، مخصوصاً وقتی دیدم که قطعه شیشه چقدر بزرگ است. من از اینکه او را از محل کار در خانه داشته ام لذت برده ام اما در حیاط نیز کارهای زیادی انجام نمی دهم زیرا اوقات خود را با او گذرانده ام. من واقعاً می توانستم به ایده بازنشستگی پیش از موعد او عادت کنم. هه به هر حال ، در اینجا چند تصویر از باغ های ما مانند حال حاضر وجود دارد. ما از جلو پاسیو شروع خواهیم کرد ... می بینید که من سعی می کنم جعبه اتصال زشت سفید کنار خانه مان را پنهان کنم. این صندلی بقایای رنگ قرمز قدیمی دارد ، در باغ کوچک ما از جلوی آن نشسته است. من سعی کردم با گلهایی به رنگ های قرمز ، سفید و آبی بروم اما یافتن گل های آبی واقعی دشوار است و آنها بنفش عمیق هستند. اینجا ایوان ماست. کوچک و دنج است. این گاری باغی است که خیلی مدت پیش در یک حیاط فروشی پیدا کردم. این یک جعبه شیر قدیمی است که مدت ها پیش خریداری کردم. شخصی پاهایش را گذاشته بود از زمین می ایستد. من فقط دوست دارم آن را با گل پر کنم. این طرف خانه ای است که محل عبور ما در آن است. هاروی قدیمی که متعلق به پدربزرگ من بود. یک خانه پرستاری روی یک نردبان کوچک قدیمی. با حرکت به عقب ، این باغچه کوچکی که امسال در اطراف یک درخت سیب قدیمی قرار داده ایم. درست کنار باغ سبزیجات ماست. می بینید که عزیزم قبل از اینکه مجبور شود کار را متوقف کند ، چقدر فاصله گرفت. نیمی از حصار تمام شده است. من حدس می زنم که باید صبر کند تا او بهتر بتواند دوباره روی پای خود راه برود. لوپین ها در بانکداری جلو شکوفا شده اند. ما در بهار از همه لوپین ها تعارف زیادی می کنیم. من با به اشتراک گذاشتن لوازم آرایشی که روی این صندلی کوچک تاشو برای بچه ها که در زیرزمینم داشتم ، می بندم. من آن را برای فروش در غرفه خود در مغازه عتیقه فروشی داشتم اما هرگز فروخته نشد. حالا من به نوعی خوشحالم که اینطور نبود. در اینجا تصویر قبل است. من تازه شروع به شن و ماسه زدن آن کردم و سپس به یاد آوردم که باید از آن عکس بگیرم. بعد از ..... در حال حاضر با عروسک قدیمی آنی من ، در اتاق نشیمن ما خانه ای پیدا شده است. فعلاً همین است. با تشکر برای متوقف کردن برای بازدید. مواظبت و برکت باد! آغوش ~ بیرگیت