دکتر واتسون وارد اتاقی میشود و شرلوک هلمز فوراً او را متهم میکند که تمام روز را در باشگاه میگذراند. "چگونه می دانستید؟" واتسون می پرسد. «یک آقایی در یک روز بارانی و بارانی بیرون میرود. او در غروب با براقی که هنوز روی کلاه و چکمه هایش است، بی آلایش برمی گردد. واضح نیست؟» هلمز می گوید. واتسون اذعان می کند: «خب، این کاملاً واضح است. هولمز می گوید: «جهان پر از چیزهای بدیهی است که هیچ کس هرگز آنها را مشاهده نمی کند. البته که هست. چیزهای واضح توجه را از دست می دهند زیرا توجه ...